Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (1668 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
latente Steuer {f} U مالیات پس افتاده [معوق]
gestaffelte Steuer {f} U مالیات پس افتاده [معوق]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Brutto {n} U بهای کالا با مالیات [دستمزد یا حقوق قبل از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
Tobin-Steuer {f} U مالیات توبین [مالیات برای تبدیل واحد پولی به واحد پول دیگری]
nicht mehr modisch U از مد افتاده
altmodisch <adj.> U از مد افتاده
unmodern <adj.> U از مد افتاده
aus der Mode gekommen U از مد افتاده
Ausser Betrieb. U از کار افتاده.
verspätet <adj.> U به تاخیر افتاده
entkräftet <adj.> U از پا افتاده [خسته]
aufgetreten <past-p.> U اتفاق افتاده
vom Unglück befallen sein <idiom> U از اسب افتاده بودن
Pech haben <idiom> U از اسب افتاده بودن
Fallobst {n} U میوه از درخت افتاده
anspruchslos <adj.> U فروتن [بی توقع] [بی ادعا] [افتاده ]
genügsam <adj.> U فروتن [بی توقع] [بی ادعا] [افتاده ]
eine Insel des Friedens U محل آرام و عقب افتاده
tiefste Provinz U محل روستایی عقب افتاده
bescheiden <adj.> U فروتن [بی توقع] [بی ادعا] [افتاده ]
liegengebliebene Büroarbeiten erledigen U جبران کردن کارهای عقب افتاده در دفتر
Die Region verpasste wirtschaftlich den Anschluss. U این ناحیه از نظر اقتصادی عقب افتاده شد.
Das ist doch kalter Kaffee! <idiom> U این که آشنا و مکرر [پیش پا افتاده ] است!
Das ist doch ein alter Hut. <idiom> U این که آشنا و مکرر [پیش پا افتاده ] است!
Ich bin schrecklich gespannt zu hören, was passiert ist. [umgangssprache] U خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
Gebühr {f} U مالیات
Abgabe {f} U مالیات
Steuer {f} U مالیات
Erhöhung {f} der Steuern U افزایش مالیات
regressive Steuer U مالیات نزولی
abgabepflichtig <adj.> U مشمول مالیات
[nach unten] gestaffelte Steuer U مالیات نزولی
Steuerbehörde {f} U اداره مالیات
[nach oben] gestaffelte Steuer U مالیات تصاعدی
von der Steuer befreit <adj.> U معاف از مالیات
progressive Steuer {f} U مالیات تصاعدی
von der Steuer befreit <adj.> U بدون مالیات
Finanzabgabe {f} U مالیات بندی
steuerbefreit <adj.> U معاف از مالیات
steuerbar <adj.> U مشمول مالیات
steuerpflichtig <adj.> U مشمول مالیات
abgabenfrei <adj.> U بدون مالیات
steuerbefreit <adj.> U بدون مالیات
steuerfrei <adj.> U بدون مالیات
Erbschaftssteuer {f} U مالیات بر ارث
Einkommensteuer {f} U مالیات بر درآمد
Auflage {f} U مالیات بندی
Besteuerung {f} U مالیات گیری
Besteuerung {f} U مالیات بندی
Besteuerung {f} U وضع مالیات
zu versteuernd <adj.> U مشمول مالیات
Steuer erlassen U مالیات را بخشیدن
frei von Steuerabgaben <adj.> U بدون مالیات
steuerfrei <adj.> U معاف از مالیات
Kfz-Steuer {f} U مالیات خودرو
Steuern {pl} vom Einkommen U مالیات درآمد
frei von Steuerabgaben <adj.> U معاف از مالیات
Abgabe {f} U مالیات بندی
Steuern zahlen U مالیات پرداختن
kommunale Steuern {pl} U مالیات محله ای
benachteiligende Steuer U مالیات تبعیض آمیز
Steuern hinterziehen U فرار از پرداخت مالیات
Steuern erheben U بالا بردن مالیات
vor [nach] Abzug der Steuern U قبل [پس] از کسر مالیات
diskriminierende Steuer {f} U مالیات تبعیض آمیز
Kapitalertragsteuer {f} U مالیات بر سود سرمایه
ohne Steuern und Einbehalte U خالص پس از مالیات و کسورات
Abgleich nach Steuer U میزان حساب پس از مالیات
Steuer {f} auf privates Einkommen U مالیات درآمد شخصی
Steuersünderin {f} U فرارکن [ زن ] از پرداخت مالیات
Steuer einziehen U مالیات دریافت کردن
vor [nach] Steuern U قبل [پس] از کسر مالیات
veranlagte Steuer {f} U مالیات سنجیده شده
fällige Steuern {pl} U مالیات سر رسید شده
eine Steuer auf etwas [Akkusativ] erheben U بر چیزی مالیات بستن
der Steuer unterliegen U مشمول مالیات بودن
Steuer umgehen U فرار از پرداخت مالیات
einziehen U مالیات بندی کردن
einziehen U مالیات وضع کردن
einziehen U مالیات اخذ کردن
Der Arbeitgeber zieht die Steuer vom Einkommen ab. U کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
jemanden zur Steuer heranziehen U از کسی مالیات [عوارض] گرفتن
Abgleich vor Steuer U میزان حساب قبل از مالیات
Alkoholsteuer {f} U مالیات نوشابه های الکلی
Freibetrag {m} U درآمد غیر مشمول مالیات
Vor-Steuer-Betrag {m} U وجه [قدر] قبل از مالیات
die Steuer hintergehen U طفره رفتن ازپرداخت مالیات
Steuersünder {m} U فرارکن [مرد ] از پرداخت مالیات
Mehrwertsteuer {f} [MwSt.] ; [MWSt.] U مالیات بر ارزش افزوده [اقتصاد]
rückerstattungsfähige Steuer {f} U مالیات ادعا [استرداد] پذیر
umlagepflichtig <adj.> U مشمول مالیات [ امور مالی]
Cashflow-Steuer {f} U مالیات جریان نقدی [امور مالی]
Steuer abziehen U مالیات کم کردن [ از درآمد یا بهای کالایی]
etwas von der Steuer absetzen U چیزی را با مالیات برابر [بالانس] کردن
Der Senator sprach sich für eine Steuersenkung aus. U سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
etwas mit einer Abgabe belegen U وضع کردن مالیات برای جیزی
alle Steuerabgaben übernehmen U پرداخت همه مالیات را برعهده گرفتن
langweilig ruhiger, rückständiger Bereich {m} U محل راکد [عقب افتاده] [عقب مانده] [واژه تحقیری ]
Inklusive Steuer und Versicherung? U مالیات و بیمه شاملش [نرخ کرایه] می شود؟
alle Zollgebühren und Abgaben tragen U تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
alle sonstigen Abgaben U همه مالیات ها و حقوق گمرکی های دیگر
ausschließlich Mehrwertsteuer U مالیات بر ارزش افزوده شامل نمی شود
Steuern abführen [entrichten] U مالیات پرداختن [مثال کارفرما] [امور اداری]
Unkosten von der Steuer absetzen U هزینه های جانبی را از مالیات کسر کنند
am Arsch sein <idiom> U خسته [از پا افتاده] بودن [اصطلاح روزمره] [اصطلاح رکیک]
Nacherklärung {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Selbstanzeige {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Die Preise verstehen sich inklusive Mehrwertsteuer und Bedienung. U منظور از قیمتها شامل مالیات بر ارزش افزوده و سرویس می باشد.
Die Mehrwertsteuer ist gesondert auszuweisen. U مالیات بر ارزش افزوده باید جداگانه نشان داده شود.
Briefkastenfirma im steuergünstigen Ausland U شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
Selbstanzeige erstatten U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Steuerkarussell {n} U کلاه برداری در مالیات [بوسیله چند شرکت جعلی در اتحادیه اروپا]
eine Nacherklärung einreichen U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
reif <adj.> U جا افتاده [مانند میوه ] [مانند صدا]
saftig <adj.> U جا افتاده [مانند میوه ] [مانند صدا]
süß <adj.> U جا افتاده [مانند میوه ] [مانند صدا]
ausgereift <adj.> U جا افتاده [مانند میوه ] [مانند صدا]
Steuerrecht {n} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده [قانون] [اصطلاح رسمی]
Netto {n} U خالص [قیمت یا وزن یا دستمزد] [دستمزد یا حقوق پس از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
netto verdienen U خالص دریافتن [دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
netto bekommen U خالص دریافتن [دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
taxieren U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
einschätzen U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
feststellen U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
erheben U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
etwas [Akkusativ] abschätzen U چیزی را ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن بر چیزی] [به خراج گذاردن بر چیزی ] [تعیین کردن چیزی] [چیزی را بستن ]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com